بلاهایی که شاین جون بر سر بابایی احمد عزیز میاورد و ایشون با خونسردی تمام ایستادگی میکنند.


+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۲ ساعت 15:42 توسط مامان سمانه و بابا پیام
|

من اینجا از خاطرات خوش بارداری و تولد و بزرگ شدن کودکم خواهم نوشت تا یادم نرود که خداوند چه هدیه ای را بر من ارزانی داشته .از خداوند سپاسگزارم و امیدوارم که فرزندسالم و صالحی به من و همه خانواده های ایرانی عطا کند .