سلام دختر قشنگم امروز ۱۷ آبان ۱۳۹۰ هست و وقتی صبح از پنجره اتاق خواب بیرون رو دیدم یاد روز تولدت در سال گذشته افتادم روزی که با اومدنت روح و جسم منو جلا دادی و من برای همیشه از خدای مهربان تشکر میکنم چون گلی مثل تو رو به ما داده عزیزم آخه امروز برف اومد سال پیش روزی که شما بدنیا اومدی اولین برف زمستانی هم بارید و من اسمتو گذاشتم دختر برفی عزیزم اون روزها هم روزهای خوبی بود چون گلم در کنارم بود و هم روزهای بد چون شما زود دنیا اومده بودی باید در بیمارستان می موندی و ۱۰ روز اول زندگی مشترک من و شما در بیمارستان آتیه گذشت اما مهم این هست که الان و برای همیشه با هم هستیم عزیزم.
دوست دارم برای همیشه و برات همیشه دعا میکنم
مامانت - سمانه
+ نوشته شده در سه شنبه هفدهم آبان ۱۳۹۰ ساعت 17:30 توسط مامان سمانه و بابا پیام
|
من اینجا از خاطرات خوش بارداری و تولد و بزرگ شدن کودکم خواهم نوشت تا یادم نرود که خداوند چه هدیه ای را بر من ارزانی داشته .از خداوند سپاسگزارم و امیدوارم که فرزندسالم و صالحی به من و همه خانواده های ایرانی عطا کند .